نقد و بررسی
دختر جوهر و ستارههادختر جوهر و ستارهها
دختر جوهر و ستارهها
این کتاب از بخش های مختلفی تشکیل شده و توسط انتشارات هوپا به چاپ رسیده است.
بدنم کرخت و بی‌حس بود و زبانم کف دهانم چسبیده بود. نمی‌توانستم بگذارم بابا را ببرند؛ اما نمی‌دانستم چه‌کار باید بکنم. آن‌ها او را کشیدند و بردند و توی قفس گاری انداختند. وقتی بابا از پله‌ها بالا می‌رفت، یک لحظه قیافه‌اش را در هم کشید. دویدم و رفتم توی خانه. همه‌جا را نگاه کردم تا چوب‌دستی‌اش را پیدا کنم. تکیه داده بودش به دیوار. برش داشتم و از لای میله‌ها هلش دادم توی دست بابا.
یکی از پاسبان‌ها دید. همانی که چشم‌هایش آبی یخی بود و شلاق داشت. چنگ انداخت و چوب‌دستی را از بابا گرفت و…
در صورت موجود نبودن با شماره ۹۵۰ ۹۵۰ ۶۶ تماس حاصل فرمایید.
0دیدگاه