نقد و بررسی
عامره و هرمز عشقهای فراموششدهعامره و هرمز عشقهای فراموششده
عامره و هرمز عشقهای فراموششده
این کتاب از بخش های مختلفی تشکیل شده و توسط انتشارات هوپا به چاپ رسیده است.
مرد جوان گفت: «آخآخ! گفتی آسمون؟ تو پرواز کردی؟ من هم یه بار پرواز کردم تو آسمون.» هرمز سریع گفت: «واقعاً؟! با چی؟ اسب؟» مرد و زن جوان هر دو زدند زیر خنده. مرد گفت: «اسب؟ چی میگی؟! تو از کجا اومدی مرد؟ نه بابا! یه بار که از اسب افتاده بودم و چند جای بدنم شکسته بود و از درد داشتم میمردم، یه طبیب هندی اومد سراغم. اون دارچین و جوز هندی و قارچی خشکشده و عجیب رو کوبید، توی آب حل کرد و به من داد. باورت میشه که چند روز رو هوا بودم؟ خوابیده بودم لای پتو، اما یهجورایی سبک شده بودم. انگار کلهام…
در صورت موجود نبودن با شماره ۹۵۰ ۹۵۰ ۶۶ تماس حاصل فرمایید.
0دیدگاه