نقد و بررسی
جین ایر نشرنیجین ایر
اگر بخواهیم یک عاشقانه کلاسیک را به شما معرفی کنیم ، قطعا نام کتاب جین ایر را خواهیم آورد . این اثر فوق العاده به قلم شارلوت برونته است .
ادبیات کلاسیک به طور کلی قهرمانان زن بسیاری دارد که هر کدام دارای خصوصیات برجسته ای هستند . اما باید بگوییم که جین ایر جنس دیگری دارد . دختری که به تنهایی و با دستان خالی ، برای زندگی می جنگد .
درباره کتاب جین ایر
کتاب جین ایر در سال 1847 منتشر شد . شارلوت برونته کتاب خود را به ” ویلیام میکپیس تاکری ” نویسنده بزرگ انگلیسی تقدیم نموده است .
شارلوت برونته بنا به شرایطی که در زمان خود داشت ، مجبور بود نامی مردانه و مستعار برای خود انتخاب کند و نام ” کرر بل ” را برای خود برگزید . جین ایر پس از انتشار توجه بسیاری از منتقدان را به خود جلب نمود اما همگی به دنبال این بودند تا بدانند کرر بل چه کسی است . حتی ناشر هم نمی دانست که نویسنده این کتاب یک زن می باشد !
کتاب جین ایر در 3 بخش و 38 فصل نگارش شده است . و روایت داستان زندگی جین را در خود دارد . داستانی که خود جین ایر راوی آن است . دختری فقیر و یتیم که با شخصیتی بسیار شجاع ، در مقابل قید و بند های جامعه زمان خود ایستادگی می کند .
خلاصه ای از داستان کتاب جین ایر
جین در سنین پایین ( کودکی ) مادر و پدر خود را از دست می دهد . در همان سال ها ، مجبور می شود تا با اقوام خود زندگی کند . در این بین او توسط خاله و پسر خاله هایش مورد آزار و اذیت قرار گرفته و در آخر به یتیم خانه ای به نام ” لوود ” سپرده می شود .
” لوود ” دارای فضای غمباری است که در آن رسیدگی مناسبی به بچه ها نمی شود و بساری از بچه ها بر اثر بیماری های واگیردار مانند تیفوس جان خود را از دست می دهند .
جین پس از 8 سال زندگی ملامت باری که در این یتیم خانه می گذراند ، تصمیم به ترک آن جا می گیرد . جین به عمارت اشرافی تورنفیلد می رود تا معلم دختر کوچکی به نام ” ادل ” شود .
صاحب این عمارت اشرافی مردی به نام ” راچستر ” است که با ورود جین ، با وی درگیر روابط احساسی و عاطفی می شود و اتفاقات تازه ای برای جین رخ می دهد .
بریده ای از رمان جین ایر
در آن حال که من فقط به اربابم و همسر آینده اش می اندیشیدم ، در آن جال که فقط آن ها را می دیدم ، فقط حرف های آن ها را می شنیدم و فقط به حرکت های با معنی آن ها توجه می کردم ، بله ، در همان حال ، بقیه سرگرم علایق و لذایذشان بودند .لیدی لین و لیدی اینگرام به هم صحبتی و مکالمه های سنگین و رنگینخود ادامه می دادند . کلاه های عمامه ای شان را به طرف یکدیگر می جنباندند و دست های خود را به علامت تعجب ، پرسش ، یا وحشت ( که به موضوع صحبتشان بستگی داشت ) بالا می آوردند ، درست مثل دو عروسک خیمه شب یازی ، منتها بزرگ تر . خانم دنت که ملایم بود با خانم ایشتن که با محبت بود حرف می زد . این دو گاهی کلمه ای هم با من رد و بدل می کردند یا به من لبخند می زدند . سر جورج لین ، کلنل دنت و آقای ایشتن از سیاست و امور مملکتی و مسائل قضایی حرف می زدند . لرد اینگرام با ایمی ایشتن لاس می زد . لوئیرا می نواخت و می خواند – یا برای یکی از آقایان یا همراه یکی از آن ها. مری اینگرام ، بی حال و بی علاقه ، به صحبت های رجز مانند یکی دیگر از آقایان لین گوش می داد . گاهی همه با هم ، گویی با نوعی توافق دسته جمعی ، نمایش های فرعی خود را متوقف می کردند تا به نمایش بازیگران اصلی نگاه کنند و گوش بدهند . آخر ، آقای راچستر و دوشیزه اینگرام که همه جا با او بود شمع محفل بودند . اگر آقای راچستر حضور نمی داشت واقعا روحیه مهمان ها کسل می شد . وقتی می آمد ، صحبت ها تازگی می یافت و زنده تر می شد .
در صورت موجود نبودن با شماره ۹۵۰ ۹۵۰ ۶۶ بانک کتاب تماس حاصل فرمایید.
0دیدگاه