فروش ویژه

حکایت آن که دل سرد نشد نشر افکار

موجود در انبار

ارسال توسط بانک کتاب ماندگار
20% 76,000 تومان
- +

توضیحات

حکایت آن که دل سر نشد

مارک فیشر ، در کتاب حکایت آن که دل سرد نشد ، به شما می گوید تا چگونه آخرین ضربه را در بازی زندگی به توپ بزنید .

شما در صورتی که یک گل زن قهار در زمین بازی زندگی نباشید ، توپ را هرگز گل نخواهید کرد .

درباره کتاب حکایت آن که دل سرد نشد

داستان اصلی کتاب حکایت آن که دل سرد نشد ، در مورد مردی است که ناگهان به این نتیجه می رسد که از زندگی خود لذت نمی برد . او به صورت‌کاملا اتفاقی با عارف و فیلسوفی آشنا می شود و از وی می خواهد تا رموز موفقیت‌و فرزانگی در زندگی را به او بیاموزد .

نویسنده در عمق داستانی جذاب ، به شما اصول رسیدن به ثروت ‌و موفقیت از راه ذهن و افکار را به راحتی اموزش می دهد و روایت داستان زندگی افراد متفاوت با پیر مرد میلیونر ، داستان را برای شما شرح می دهد .

در فصل اول کتاب حکایت آن که دل سرد نشد ، از احساس بیگانگی مرد جوان سخن گفته می شود و در فصل های بعدی این مرد جوان می آموزد تا چطور بال های ذهنی خود را باز نگه دارد .

در فصل چهارم ، اولین شکست بزرگ را در زندگی می خورد تا بیاموزد چگونه از شکست خوردن درس بگیرد.

در فصول بعدی ، مرد جوان ، نیروی تمرکز را آموزش می بیند. او نیروی ایمان را کشف کرده‌و به راز معنای زندگی پی می برد . حال باید دشوار ترین تصمیم زندگی خود را بگیرد .

شما در بخش های میانی و انتهایی کتاب حکایت آن که دل سرد نشد ، خواهید فهمید ‌که بین نور و ظلمت کدامین را انتخاب می کند . او پس از کشف نیروی هدفمند بودن ، هنر مذاکره کردن را از بر می گیرد و به اصالت عشق می رسد .

در پشت جلد کتاب حکایت آن که دل سرد نشد آورده شده است :

” مارک فیشر این بار آموزه های خارق العاده خود برای رسیدن به اهداف عالی را در قالب رمانی بسیار زیبا بیان می کند . رمان حایت جوانی است در نیویورک که چند سالی برای موسسه ای تبلیغاتی کار می کند و ناگهان در می یابد که نه از زندگی لذت می برد و نه می تواند از استعداد شگرفش آن چنان که خود می خواهد بهره گیرد . با پیر مرد میلیونری که معروف به میلیونر یک دقیق ه ای است آشنا می شود … هر کس در شرایط زندگی ، با خواندن رمان مارک فیشر یک گام به سوی تعالی در عشق ، محبت و ثروت بر خواهد داشت .”

بخشی کوتاه از کتاب حکایت آن که دل سرد نشد

جان بلیک ، جوان سی و دو ساله ، با قدی نسبتا کوتاه اما ظاهری فعال و پ جنب و جوش وقتی در آپارتمان به هم ریخته اس در بروکلین چشم از خواب گشود ، متوجه شد که ساعت نه و نیم است .

درش شده بود . یا یاعت زنگ نزده بود یا شب قبل ، یادش رفته بود تنظیم اش کند .

وقتی برای دوش گرفتن نبود مشتی آب به صورتش زد ، شانه اش را با عجله لای مو ها دواند ، یک ویتامین ث قورت داد .

و بعد در فکر این که در طول روز به انرژی بیش تری نیاز خواهد داشت ، دومی را و آخر سر سومی را هم برای این که ممکن است برایش خوش یمن باشد .

به سرعت لباس هایش را که شب قبل با حواس پرتی روی صندلی پرت کرده بود و هنوز کراوات دور یقه پیراهن آویزان بود ، مثل بلوز از سرش پایین کشید و پوشید .

فورد موستانگ قدیمی مدل 65 اش که برایش حالتی مقدس داشت در استارت چهار بالاخره روشن شد .

پیش خود فکر کرد ” مثل این که امروز از روز هایی خواهد بود که آدم پشیمان می شود که چرا اصلا از رخت خواب بلند شده . ” لوئیس ، منشی جان در موسسه تبلیغاتی گلدستون که در ساختمان قدیمی اما کاملا بازسازی  شده ای در خیابان مدیسون قرار داشت و جان این چند سال اخیر را به عنوان نویسنده در آن کار می کرد ، با نگرانی به او روز به خیر گفت .

در صورت موجود نبودن با شماره ۹۵۰ ۹۵۰ ۶۶ بانک کتاب تماس حاصل فرمایید.

اینستاگرام ما

توضیحات تکمیلی

وزن 1100 گرم
انتشارات

نویسنده

مترجم / مصحح

نقد و بررسی‌ها

درمورد این محصول دیدگاه درج کنید.

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.